ninimoon

وروجک

✍️ ارسال مطلب و عکس در وبلاگ سلام بعدمدتها اومدم با تجربیات جدید واقعأ یه فندق کوچولو داشتن روز به روز به تجربیات آدم اضافه می‌کنه اینکه هم شلوغ باشه وشیطنتش زیاد باشه وازهمه مهمتراینکه ددری باشه وقتی درخونه بازمیشه انگاردر زندان باز شده وفکربیرون رفتنه الان تقریبأ داره یکسالش میشه وماهم توفکر تدارکات تولدش هستیم ولی باوجود اذیتاش هنوزم شیرینه وکافیه فقط بخنده وذوق کنه دیگه هیچی دیگه الان تازه یادگرفته دور خودش بچرخه و کله شوبذاره زمین وازبین پاهاش نگاه کنه و صدوهشتاد بزنه واین آپشناشو وقتی باباشو میبینه رومیکنه وروجک وروجک
3 خرداد 1398

زندگی شیرین

سلام دوباره اومدم دلم خواست یه چیزی بنویسم درسته باوجودتو زندگیمون شیرین تر شده البته ازمشکلاتش بگذریم وقتی یه لبخند میزنی همه ی اون سختیا روجبران می‌کنه الان تقریبأ ۴ماه که توبه زندگی ماپاگذاشتی سوت وکوری خونمونو ازبین بردی الان تازه دارم درک میکنم معنی زندگی رو ازخداهم می‌خوام به اونایی که بچه ندارن بچه بده واقعأ لذت بخش وشیرینه زندگی شیرین
25 شهريور 1397

شب بد

دیشب یه شب خیلی بدبود من که داشت خوابم میبرد یه دفعه شوهرم صدام زد بدو بریم بیرون منم تواتاق خواب روتخت بودم باهول بیدارشدم تابیام پایین تکوناش تموم شد چادرمو برداشتم بدو زدم بیرون ازترس نفس نفس میزدم بعدش که آروم شد رفتم خونه لباس پوشیدم پتو وقرصامو اینارو برداشتم باشوهرم ازخونه زدیم بیرون خیلی حالم بدبود دست وپام ضعف میرفت بیشترم بخاطر نی نیم نگران بودم که نکنه اتفاقی برای بیوفته
1 دی 1396

اتفاق

اتفاق عجیب البته انقدراهم عجیب نیست ولی من دوستش دارم دیشب موقع خواب یدفعه چرخیدم وشوهرم دستشو گذاشت رو شکمم یکدفعه گفت إإإ ترسیدم گفتم چی شده گفت دستمو گذاشتم روقلبش چقدتند میزنه گفتم حسش میکنی گفت آره کلی ذوق مرگ شدم آخه خودم چندبارحس کردم میگفتم توهم زدم همش یاد حرکت شوهرم میفتم خندم میگیره ...
27 آذر 1396

دردسرزای شیرین

فهمیدن اینکه قراره مامان بشی ونی نی داشته باشی خیلی خوبه ولی خیلیم دردسردارها من که خیلی اذیت میشم همش حالت تهوع وبهم خوردن حالم اذیتم میکنه همه ویاردارن منم ویاردارم مثلأ یعنی انگارجونمو میخوان بگیرن اینقدر عذاب میکشم...
25 آذر 1396
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ninimoon می باشد